اگر به ریشه لغت کافه نگاهی بینداریم به معانی همچون همه و همه مردم بر می خوریم. پس از قرار معلوم قرار نیست که کافه جایی خلوت و ساکت باشد چرا که هویت آن در دور هم بودن و گپ و گفتگو خلاصه می شود.
اگر نگاهی به اولین قهوه خانه های ایران بیندازیم نقش جهان اصفهان را می بینیم که محلی برای تبادل نظر در باب مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوده است، یا از سوی دیگر سنت کافه نشینی در اروپا، کافه های سرگرم کننده با میزهای بیلیارد و روزنامه در اولین کافه های وین طوری که کافه ها محلی برای بحث پیرامون موضوعات مختلف از سیاست تا شعر و هنر بوده اند، سری بزنیم به پاریس و کافه بروکوپ اولین کافه ادبی جهان که حالا بیش از سه قرن سابقه کار دارد و هنوز هم در آن به روی مشتری ها باز است.
کافه ای در کوچه پس کوچه های قدیمی منطقه مرکزی پاریس در نزدیکی کلیسای نوتردام که توجه رهگذران بومی و غیر بومی را به خود جلب می کند و صندلی هایی که به نام بزرگان تاریخ همچون ناپلئون بناپارت، ولتر و ویکتور هوگو به یادگار مانده. یا همین کافه نادری خودمان که اکنون پس از سال ها فعالیت وارث دار افرادی همچون نیما یوشیج، صادق هدایت، احمد شاملو و فروغ فرخزاد بوده. سوالی که ذهن را درگیر می کند این است که چطور ممکن است سابقه یک کافه به نیم قرن برسد در حالی که بعضی از کافه ها عمر کوتاهی دارند؟
دو کافه در راستای یک خیابان افتتاح می شود، چطور می شود که یکی از آن ها رونق خوبی پیدا می کند و مشتری ها پاگیر آن می شوند، و اما آن یکی کافه بعد از مدتی به کل کسب و کار خود را تعطیل می کند. چه فاکتورهایی کافه شما را جاودانه می کند و سر زبان ها می اندازد، چه می شود که در این صنعت برخی می برند و برخی دیگر می بازند؟
کافه رو ها به دنبال فضا هستند یا غذا؟ اگر صرفا نوشیدن یک فنجان قهوه مد نظرشان باشد می توان آن را با قیمت بسیار پایین تر در منزل درست کرد! پس شاید افراد به دنبال بهانه ای برای جمع شدن دور هم باشند، فضایی که بتوان در کنار نوشیدن قهوه به گپ و گفت هم پرداخت. اینکه فضای کافه شما چه حسی را به مخاطب القا می کند (حس یک مکان دنج برای گذران روزهای دل انگیزی پاییزی یا برعکس برانگیزاننده هیجانات باشد)، این ها بسیار مهم تر از آن است که بتوان راحت از کنارشان گذشت.
هنوز که هنوزه برخی از کافه ها در سردرگمی هستند که بالاخره تم کافه آنان چیست؟ یک تم سنتی یا برعکس مدرن؟ تکلیفتان را مشخص کنید. هر کافه باید داستان منحصر به فرد خودش را داشته باشد، داستانی که بتوان آن را تعریف کرد. اسم کافه تان را بر چه اساسی انتخاب کرده اید؟ همه این عوامل در کنار هم با یکدیگر سنخیت دارند؟ یا هر کدام یک ساز برای خودش می زند؟ دوست کافه داری برایم تعریف می کرد که علاقه زیادی به شخصیت هنری فرانتس کافکا داشته، از تم کلی کافه ، رنگ دیوار ها تا فرش قدیمی زیر پای مشتری ها به زیبایی هر چه تمام تر بیانگر داستان منسجم و جذاب کافه کافکا است.
آیا می دانید بعد از نفت، قهوه بیشترین کالایی است که در جهان معامله می شود. این بدین معنی است که در همه جای این کره خاکی افراد زیادی پیدا می شوند که حاضرند پول برای قهوه مرغوب کافه ها بدهند، دقت کردید؟ مرغوب! یعنی اگر حس زرنگی به شما دست داده و فکر می کنید با پایین اوردن کیفیت سود خواهید کرد باید بدانید با همین کار نسخه کافه تان را پیچیده اید.
با توجه به شرایط پیش امده کنونی(covid-19) تا چه اندازه توانسته اید سوار بر امواج تغییرات شوید؟ تا چه اندازه قدرت انعطاف از خود نشان داده اید؟ چه آیتم های آس و تکی برای رو کردن دارید که کافه کناری تان ندارد؟ یک کافه ترکیبی( کافه کتاب، کافه سینما) دارید یا خیر؟ تا چه اندازه رسپی ها و نوشیدنی های سیگنیچر دارید که مطابق فصل عوض می شوند؟ منو تکانی در سیاست کاری شما وجود دارد یا از روز اولی که کافه را تاسیس کرده اید تا کنون در یک مسیر به ظاهر امن در حال حرکت هستید؟
تاریخ ها و رویداهای خاص در نگاه شما چیزی متفاوت است یا روزی است مانند بقیه روزهای سال؟ به تک تک این مسائل اگر با دقت نگاه کرده باشید و کافه ای منسجم با استانداردهای بالا به راه انداخته اید می توان پیش بینی کرد که حالا حالاها قصد کناره گیری ندارید، اما اگر چنین نیست دیر یا زود از بازار کنار می روید و در کافه تان را خواهید بست.
به قلم نگار ابوطالبی