اینکه اکنون به مرحله ای رسیده اید که به راحتی طعم قهوه در دهانتان شما را به یاد بادام تلخ، گل رز یا حتی کشمش سیاه می اندازد بسیار عالی است چرا که نشان می دهد شما یک قهوه خور حرفه ای هستید! اما کمی به عقب برگردیم. طعم اولین قهوه ای که خورده اید را به یاد می آورید؟ آن زمان چه فکری می کردید؟ بسیار متبحرانه طعم ها را از هم تفکیک می کردید یا صرفا فکر می کردید قهوه یک نوشیدنی تلخی بیش نیست؟
همه ما می دانیم که از شیوه ای که قهوه را دم می کنیم، نوع قهوه ای که در دسترس داریم، تا ارتفاعی که دان قهوه رشد کرده است در عطر و طعم قهوه اثر دارند. اصلا چه چیزی باعث می شود که ما شیرینی، تلخی یا ترش بودن را در فنجان خود حس کنیم. اینکه قهوه عربیکا ترشی بیشتری نسبت به روبوستا دارد با چندبار امتحان کردن و نوشیدن قهوه در دهان احساس می شوند؟
حالا که بحث از شیرینی شد باید بدانید که دلیل اینکه گاهی افراد می گویند که طعم شیرین را در قهوه احساس می کنند وجود ساکاروز در آن است چرا که قهوه سبز از درصد زیادی از مواد قندی تشکیل شده است که پس از حرارت دیدن به رنگ زرد و سپس قهوه ای رنگ در می آید.
در رابطه با فلسفه تلخی نیز باید گفت نوع قهوه و میزان برشتگی آن در تلخی قهوه نقش حیاتی بازی می کنند. نکته ای که باید بدانید این است که در حالت کلی میزان کافئین روبوستا از عربیکا بیشتر است پس طبیعتا تلخ تر است.
در باب ترشی نیز باید بدانید که مربوط به اسیدهای میوه جات است برای مثال اسید سیتریک همان اسیدی است که در پرتغال و لیمو نیز وجود دارد در نتیجه مسبب ایجاد حس ترشی در قهوه می شود.
تا اینجای ماجرا بحث حرفه ای را در باب علل حس کردن طعم های مختلف از ترشی گرفته تا شیرینی کردیم. حالا تصور کنید در خیابان مشغول قدم زدن هستید که ناگهان بوی خوش قهوه به مشام تان می خورد.
احتمالا یکی از همین روزها بوده که شما برای اولین بار دل به دریا زده اید و به جای خوردن چایی این بار ترجیح دادید یک فنجان قهوه بنوشید. این که این بوی عجیب قهوه کار خودش را کرده یا دلیل، حس کنجکاوی تان از چگونگی طعم و مزه قهوه بوده برای هر شخص متفاوت است.
اینکه بسیاری بر این باورند که قهوه تلخ است و در این باب اشعار زیادی نیز سروده شد (هرچند می دانیم که طعم قهوه بسیار متنوع است) از کجا نشات گرفته است؟
چرا پیوند بین قهوه و تلخ بودن با گذشت سالیان دراز هنوز هم پابرجاست؟ چه می شود که درک چشایی ما تغییر می کند؟ اینجانب چند روز پیش در حال خواندن مقاله ای بودم که عنوان مطلبی نظرم را به خود جلب کرد: بدترین قهوه ای که خوردم اولین قهوه ام بود!
سرگذشت فردی است که اکنون وارد میانسالی شده است. او در خاطرات خود چنین تعریف می کند که من 17 ساله بودم و تا آن زمان هرگز طعم قهوه را نچشیده بودم. علاقه ای به نوشیدن آن نیز نداشتم.
آنچه که من به آن علاقه داشتم یافتن راهی برای پرداخت هزینه دانشگاهم بود، بنابراین به ارتش پیوستم. آموزش مقدماتی من در جورجیا بود. در یک پایگاه نظامی (یا حداقل ما) همه سربازان باید آستین پیراهن خود را بالا داشته باشند. داشتیم از تابستان بیرون می آمدیم و به سمت پاییز خنک می رفتیم ، در آن زمان آستین هایمان هنوز بالا بود. هر روز صبح سردتر و سردتر می شد. در یکی از همین روزها ، به همه نیروها گفته شد که در بیرون پادگان منتظر بمانند.
دقیقاً به یاد نمی آورم که ظرف، حامل چه میزان قهوه بود اما چند گالنی بود. من علاقه ای به قهوه نداشتم. اما تماشا کردم که چند سرباز یک فنجان قهوه ریختند. آنها قهوه را نوشیدند و به نظر می رسید که آنها در حال گرم شدن هستند. من هنوز چند ماه با هجدهمین سالگرد تولدم فاصله داشتم و این اولین لحظه زندگی من بود که قهوه را می نوشیدم. من قهوه نمی خواستم اما آن روز صبح من به طرز دردناکی سردم بود و باید کاری می کردم.
شیر و شکر موجود نبود. چیزی که می دیدم فقط قهوه سیاه بود. برای خودم یک فنجان ریختم و فنجان را با دو دست گرفتم. دستانم گرم شد. سرم را روی بخار در حال افزایش قهوه گذاشتم. صورتم در حال گرم شدن بود. اما من هنوز سردم بود ، بنابراین اولین جرعه را خوردم. جوانه های چشایی من طغیان کردند. این وحشتناک ترین طعم زندگی من بود. تلخ! آیا این طعم قهوه است؟ آیا مردم این مملکت دیوانه اند؟ مردم واقعا این نوشیدنی چرند را می خورند؟ حتی حاضرند برای این زهرمار پول هم بدهند؟ قهوه را روی زمین ریختم و به خودم قول دادم که هرگز لب به آن نزنم.
اگرچه اکنون همه دوستانم می دانند که من یکی از قهوه خور ترین انسان های روی کره زمین هستم. تجربه شما از اولین باری که لب به قهوه زدید چطور بوده است؟